دلالت «مولی» در حدیث غدیر بر معنای «سرپرست و اولی به تصرف» واضح و روشن است زیرا:

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدا از ساحت مقدس رسول خدا عذر خواهی میکنم که این روایت دورغی و اهانت به حضرتش را بیان میکنیم اما چون بر خود لازم دونستیم این تایپیک را مینویسیم،لذا از نقل این روایت دروغی در کتاب صحیح مسلم پوزش میطلبیم(اهل بیت،بزرگان،علما،شیعیان،سادات،هیئتی ها شرمنده تونیم به خدا)

اجمالی:

قضیه از این قرار است که یک روز عائشه و پیامبر در اتاق عائشه زیر یک رو انداز دراز کشیده بودند و آن در حالی بود که عائشه لخت بوده،ران پیامبر هم عریان بوده در همین حال ابوبکر اجازه ورود خواسته پیامبر بهش اجازه میده میاد کارش رو انجام میده و میره بعد عمر میاد باز کارش رو انجام میده و میره(این در حالی است که عائشه لخت زیر یک رو انداز با پیامبر خوابیده بوده)بعد عثمان میاد اجازه میگیره میاد تو در همین حین پیامبر به عائشه میگه پاشو برو لباساتو بپوش که عثمان اومد.

قضاوت را میگذارم با شما عزیزان فقط در 2 خط بگم که پیامبر ما شیعه ها بی غیرت نبوده،پیامبر ما شیعه ها از همه با حیاتر هستند،پیامبر ما شیعه ها سید الانبیا ،صاحب معجزات و کرامات و صاحب خلق عظیم هستند پیامبر ما با زن لخت خود جلو رفیقاش دراز نمیکشیده.

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت ـ ابنا ـ پس از شروع انقلاب مردم بحرین، مسئولان رژیم آل خلیفه در اقدامی که به هیچ وجه توجیه پذیر نیست،  حدود ۳۸ مسجد را در این کشور تخریب کردند.

تخریب مساجد در بحرین که توسط رژیم آل خلیفه صورت گرفت، جنایتی فجیع بود و با گذشت دو سال از این جنایت، با وجود وعده های متعدد مسئولان بحرینی برای بازسازی مساجد، این مراکز عبادی به همان وضعیت، باقی مانده اند.

تخریب مساجد به دست نیروهای رژیم آل خلیفه سبب خشم مردم بحرین و کشورهای اسلامی و برپایی تظاهرات بسیار در اعتراض به این اقدام رژیم بحرین شد.

یکی از ادله هایی که به مخالفین میگوییم عمریه این است که: به سنت عمر بن الخطاب اقتدا کرده و سنت رسول خدا را پس زده اند و همچنین  وقتی ما           " به اتباع احمد بن حنبل میگوییم حنابله یا حنبلی ها"    یا   "به اتباع شافعی می گوییم شافعی ها"  ؛به تمام مخالفین که از عمر تبعیت میکنند   میگویم:

:         عمریه

اما اینکه آیا عمر سنتی هم داشته یا نه را می بایست یک سری به کتب مخالفین بزنیم:

آرزوی عمر بن الخطاب

عمر بن الخطاب هم مانند دیگران آرزو هایی داشت،اما این یکی با دیگر آرزو ها تفاوت فراوانی دارد.آن را از کتاب مخالفین نقل می کنیم.

عمر می گوید«ای کاش من قوچ خانواده‌ام بودم و آن قدر مرا می‌پروراندند که چاق‌ترین قوچان می‌شدم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدارشان می‌آمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند؛ سپس مرا می‌خوردند و از آن‌ها (به شکل نجاست) خارج می‌شدم و بشر نبودم»

عن الضحاک قال : قال عمر : یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم ، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل ، هب)

کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 619

این ماجرا به طرق مختلفی ذکر شداست البته ممکن است عمر در جاهای مختلفی آرزوی خود را تکرار کرده باشد که خبر از اهمیت آن می باشد. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتب زیر مراجعه شود:

تاريخ مدينة دمشق- ابن عساكر-ج30ص331

تاريخ الخلفاء- جلال الدين السيوطي- ص158

ودیگر مصادر...